آنتی فتنه

تقدیم به سلاله‌ی پاک فاطمةالزهرا(س)، امام خامنه‌ای

آنتی فتنه

تقدیم به سلاله‌ی پاک فاطمةالزهرا(س)، امام خامنه‌ای

بهشت زهرا(س)؛ مدفن عاشقی که امام زمانش را در عرفات ملاقات کرد

جناب حجت الاسلام آقای قاضی زاهدی گلپایگانی می فرماید: من در تهران از جناب آقای حاج محمد علی فشندی که یکی از اخیار تهران است، شنیدم که می گفت: من از اول جوانی مقیّد بودم که تا ممکن است گناه نکنم و آن قدر به حج بروم تا به محضر مولایم حضرت بقیة اللّه ، روحی فداه، مشرف گردم. لذا سالها به همین آرزو به مکه معظمه مشرف می شدم.

در یکی از این سالها که عهده دار پذیرایی جمعی از حجاج هم بودم، شب هشتم ماه ذیحجه با جمیع وسائل به صحرای عرفات رفتم تا بتوانم قبل از آنکه حجاج به عرفات بیایند، برای زواری که با من بودند جای بهتری تهیه کنم. تقریبا عصر روز هفتم بارها را پیاده کردم و در یکی از آن چادرهایی که برای ما مهیا شده بود، مستقر شدم. ضمنا متوجه شدم که غیر از من هنوز کسی به عرفات نیامده است. در آن هنگام یکی از شرطه هایی که برای محافظت چادرها در آنجا بود، نزد من آمد و گفت: تو چرا امشب این همه وسائل را به اینجا آورده ای؟ مگر نمی دانی ممکن است سارقان در این بیابان بیایند و وسائلت را ببرند؟ به هر حال حالا که آمده ای، باید تا صبح بیدار بمانی و خودت از اموالت محافظت بکنی. گفتم: مانعی ندارد، بیدار می مانم و خودم از اموالم محافظت می کنم.

آن شب در آنجا مشغول عبادت و مناجات با خدا بودم و تا صبح بیدار ماندم تا آن که نیمه های شب دیدم سید بزرگواری که شال سبز به سر دارد، به در خیمه من آمدند و مرا به اسم صدا زدند و فرمودند: حاج محمدعلی، سلام علیکم. من جواب سلام را دادم و از جا برخاستم. ایشان وارد خیمه شدند و پس از چند لحظه جمعی از جوانها که تازه مو بر صورتشان روییده بود، مانند خدمتگزار به محضرش رسیدند. من ابتدا مقداری از آنها ترسیدم، ولی پس از چند جمله که با آن آقا حرف زدم، محبت او در دلم جای گرفت و به آنها اعتماد کردم. جوانها بیرون خیمه ایستاده بودند ولی آن سید داخل خیمه تشریف آورده بود. ایشان به من رو کرد و فرمود: حاج محمد علی! خوشا به حالت! خوشا به حالت! گفتم: چرا؟


فرمودند: شبی در بیابان عرفات بیتوته کرده ای که جدم حضرت سیدالشهداء اباعبداللّه الحسین(علیه السلام) هم در اینجا بیتوته کرده بود. من گفتم: در این شب چه باید بکنیم؟ فرمودند: دو رکعت نماز می خوانیم، در این نماز پس از حمد، یازده مرتبه قل هو اللّه بخوان.

لذا بلند شدیم و این عمل را همراه با آن آقا انجام دادیم. پس از نماز آن آقا یک دعایی خواندند که من از نظر مضامین مانند آن دعا را نشنیده بودم. حال خوشی داشتند و اشک از دیدگانشان جاری بود. من سعی کردم که آن دعا را حفظ کنم ولی آقا فرمودند: این دعا مخصوص امام معصوم است و تو هم آن را فراموش خواهی کرد. سپس به آن آقا گفتم: ببینید آیا توحیدم خوب است؟ فرمود: بگو. من هم به آیات آفاقیه و انفسیه بر وجود خدا استدلال کردم و گفتم: من معتقدم که با این دلایل، خدایی هست. فرمودند: برای تو همین مقدار از خداشناسی کافی است. سپس اعتقادم را به مسئله ولایت برای آن آقا عرض کردم. فرمودند: اعتقاد خوبی داری. بعد از آن سؤال کردم که: به نظر شما الآن حضرت امام زمان(عج) در کجا هستند. حضرت فرمودند: الان امام زمان در خیمه است.

سؤال کردم: روز عرفه، که می گویند حضرت ولی عصر(عج) در عرفات هستند، در کجای عرفات می باشند؟ فرمود: حدود جبل الرحمة. گفتم: اگر کسی آنجا برود آن حضرت را می بیند؟ فرمود: بله، او را می بیند ولی نمی شناسد.

گفتم: آیا فردا شب که شب عرفه است، حضرت ولی عصر(عج) به خیمه های حجاج تشریف می آورند و به آنها توجهی دارند؟ فرمود: به خیمه شما می آید؛ زیرا شما فردا شب به عمویم حضرت ابوالفضل(علیه السلام) متوسل می شوید.

در این موقع، آقا به من فرمودند: حاجّ محمدعلی، چای داری؟ ناگهان متذکر شدم که من همه چیز آورده ام ولی چای نیاورده ام. عرض کردم: آقا اتفاقا چای نیاورده ام و چقدر خوب شد که شما تذکر دادید؛ زیرا فردا می روم و برای مسافرین چای تهیه می کنم.

آقا فرمودند: حالا چای با من. از خیمه بیرون رفتند و مقداری که به صورت ظاهر چای بود، ولی وقتی دم کردیم، به قدری معطر و شیرین بود که من یقین کردم، آن چای از چای های دنیا نیست، آوردند و به من دادند. من از آن چای دم کردم و خوردم. بعد فرمودند: غذایی داری، بخوریم؟ گفتم: بلی نان و پنیر هست. فرمودند: من پنیر نمی خورم. گفتم: ماست هم هست. فرمودند: بیاور، من مقداری نان و ماست خدمتشان گذاشتم و ایشان از نان و ماست میل فرمودند.

سپس به من فرمودند: حاج محمدعلی، به تو صد ریال (سعودی) می دهم، تو برای پدر من یک عمره به جا بیاور. عرض کردم: اسم پدر شما چیست؟ فرمودند: اسم پدرم «سید حسن» است. گفتم: اسم خودتان چیست؟ فرمودند: سید مهدی. من پول را گرفتم و در این موقع، آقا از جا برخاستند که بروند. من بغل باز کردم و ایشان را به عنوان معانقه در بغل گرفتم. وقتی خواستم صورتشان را ببوسم، دیدم خال سیاه بسیار زیبایی روی گونه راستشان قرار گرفته است. لبهایم را روی آن خال گذاشتم و صورتشان را بوسیدم.

پس از چند لحظه که ایشان از من جدا شدند، من در بیابان عرفات هر چه این طرف و آن طرف را نگاه کردم کسی را ندیدم! یک مرتبه متوجه شدم که ایشان حضرت بقیة اللّه ، ارواحنافداه، بوده اند، به خصوص که اسم مرا می دانستند و فارسی حرف می زدند! نامشان مهدی(عج) بود و پسر امام حسن عسکری(علیه السلام) بودند.

نشستم و زار زار گریه کردم. شرطه ها فکر می کردند که من خوابم برده است و سارقان اثاثیه مرا برده اند، دور من جمع شدند، اما من به آنها گفتم: شب است و مشغول مناجات بودم و گریه ام شدید شد.

فردای آن روز که اهل کاروان به عرفات آمدند، من برای روحانی کاروان قضیه را نقل کردم، او هم برای اهل کاروان جریان را شرح داد و در میان آنها شوری پیدا شد.

اول غروب شب عرفه، نماز مغرب و عشا را خواندیم. بعد از نماز با آن که من به آنها نگفته بودم که آقا فرموده اند: «فردا شب من به خیمه شما می آیم؛ زیرا شما به عمویم حضرت عباس(علیه السلام) متوسل می شوید» خود به خود روحانی کاروان روضه حضرت ابوالفضل(علیه السلام) را خواند و شوری برپا شد و اهل کاروان حال خوبی پیدا کرده بودند، ولی من دائما منتظر مقدم مقدس حضرت بقیة اللّه ، روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء، بودم.

بالاخره نزدیک بود روضه تمام شود که کاسه صبرم لبریز شد. از میان مجلس برخاستم و از خیمه بیرون آمدم، ناگهان دیدم حضرت ولی عصر(عج) بیرون خیمه ایستاده اند و به روضه گوش می دهند و گریه می کنند، خواستم داد بزنم و به مردم اعلام کنم که آقا اینجاست، ولی ایشان با دست اشاره کردند که چیزی نگو و در زبان من تصرف فرمودند و من نتوانستم چیزی بگویم. من این طرف در خیمه ایستاده بودم و حضرت بقیة اللّه ، روحی فداه، آن طرف خیمه ایستاده بودند و بر مصائب حضرت ابوالفضل(علیه السلام) گریه می کردیم و من قدرت نداشتم که حتی یک قدم به طرف حضرت ولی عصر(عج) حرکت کنم. بالاخره وقتی روضه تمام شد، حضرت هم تشریف بردند.

برگرفته از: آثار و برکات حضرت امام حسین(ع)، ص23، قضیه 5.

"جریان انحرافی" یا " جریان های انحرافی" (1)

اساساً انحراف چیست؟ تعریفی نسبی دارد یا مطلق؟

در مجامع مختلف ، انحراف تعریف خاص خود را دارد؛ که مورد بحث این یادداشت نیست. اما هدف از بحثی که اینجا دنبال می شود این است که انحراف در نظام اسلامی مورد بررسی قرار گیرد.

چند سوال اساسی که دراین موضوع مطرح است عبارتند از :

       ۱- در نظام  الهی و مبتنی  بر ولایت ، انحراف چگونه بوجود می آید؟

2     ۲- آیا منحرفین  همان  افراد بی دین یا لائیک  هستند؟

3     ۳- یا اینکه در گفتارشان همواره ولایت و در عصر حاضر ، ولایت فقیه را رد می کنند؟

در جواب سوالهای فوق و سوالهای دیگری که مطرح نشد ولی در همین راستاست، پاسخ های متعددی وجود دارد. در طول سالهای انقلاب اسلامی ، جریان هایی بر روی کار آمدند که هر کدامشان خط مشی سیاسی ، فرهنگی و اقتصادی خاص خود را داشتند . در میان احزاب و گروههای مختلف در مدت این 33 سال تاریخ جمهوری اسلامی ، جریان موسوم به اصلاح طلبان که تندروترین جریان سیاسی چپگرا بودند، در جاهایی نه تنها با اصل نظام و ولایت فقیه ، بلکه با اصل دین ، امام معصوم و حتی وجود خدا در جامعه و در اندیشه مردم به نزاع پرداختند . که البته این مسائل در مطبوعات آن زمان(زمان ریاست جمهوری سید محمد خاتمی) منعکس گردید و میزان انتشار چنین مسائلی آنقدر زیاد شده بود که حضرت آقا (سلم الله نفسه) تعبیر شارلاتانیزم مطبوعاتی را برای آن بکار بردند . مسئله این است که جریان سیاسی مذکور(اصلاح طلبان) هم مورد بحث این یادداشت نیست ! به عبارت دیگر انحرافاتی که به مرور زمان در جامعه اسلامی شکل می گیرد، چیز دیگری است که در این یادداشت و شماره های بعدی به دنبال باز کردن آن هستم. در سالهای اخیر که مردم اصلاح طلبان را کنار زده و به جریان اصولگرایی روی آورده اند، هنوز رگه هایی از بعضی تفکرات و عقاید خاص در این گروه سیاسی دیده می شود که ناخداگاه ذهن را به سمت مسائلی خاص سوق داده و یا حداقل شبهه ای را ایجاد می کند. فکر می کنم دیگر زمان آن گذشته که بگوییم فلان شخصیت یا فلان جریان سیاسی که روی کار است یا قصد ورود به عرصه سیاست را دارد ، ضد انقلاب و یا ضد ولایت فقیه است . هیچ جریانی ر ا اکنون نمی بینید که صریحاً چنین چیزی را بگوید. در نوشته های پیشین آورده ام که اکنون همه از ولایت فقیه دم می زنند. حال آیا این سخنان واقعیت دارد ؟

سعی می کنم در شماره ی بعدی مربوط به این بحث با مستنداتی این مسئله را دقیق تر مورد بحث و گفتگو قرار دهم . فعلا در این حد و به عنوان یک مقدمه برای درگیر کردن ذهن با مسئله انحراف در نظام اسلامی بسنده می کنم.              

چرایی توهین به علامه مصباح یزدی و ترس از گفتمان جبهه پایداری

إنَّ الذینَ قالوا ربّنَا الله ثمَّ استقاموا

دور دوم نبرد عقیدتی – سیاسی در قالب انتخابات مجلس نهم در راه است . گروه ها و احزاب سیاسی و حالا جبهه های سیاسی هم به میدان آمده اند ، برای تصاحب کرسی هایی که هر کدامشان می تواند نقطه قوتی باشد برای اقتدار نظام و یا خدایی نکرده در جهت تضعیف نظام . این که " این جایگاه ها چگونه می تواند موجب اقتدار و یا خدایی ناکرده موجب تضیف نظام شود ؟ " سوالی است که باید در جای خود واکاوی و موشکافی شود .

برای بررسی یک موضوع ، نگاهی کوتاه و گذرا بر نظام جمهوری اسلامی می اندازیم .

جمهوری اسلامی نظامی است مبتنی بر ولایت فقیه . نظامی که در آن ولی فقیه صرفا نه در حد یک "رهبر" بلکه به معنای واقعی کلمه یک "ولی" است . حال ولایت فقیه چیست ؟ حضرت امام (ره) در یک جمله از بیاناتشان این مسئله را یکجا تعریف کرده اند که " ولایت فقیه همان ولایت رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) است " . بنا بر این تعریف ، ولایتمداری یعنی اینکه در برابر اوامر "ولی" نباید جز سمعا و طاعتا از اهل ولایت چیز دیگری شنید . نباید در برابر حکمش اجتهاد کرد و نظر خود را بیان کرد .  نباید حکم "ولی" را به رأی گذاشت . بمانند عده ای که ادعای ولایتشان گوش فلک را کر کرده ، در حالیکه عملکردشان تنفر برانگیز است و باید از ولایتمداریشان برائت و بیزاری جست .

اقتدار این نظام اسلامی آنجایی رقم خواهد خورد که مسئولین و مدیران آن ، نگاهشان و گوشهایشان به کلام "ولی امرشان" باشد .

در اوج فتنه سال 88 ، حضرت علامه حسن زاده آملی سخنی را مطرح کردند که خوب است یکبار دیگر اینجا مرور شود . ایشان فرمودند : " گوشهایتان تنها به کلام رهبری باشد چون گوش ایشان به کلام حجت ابن الحسن (عج) است " . جمله ای پر مغز و پر محتوا از عالم و عارفی فرهیخته که برای اهلش قابل درک است .

البته این به معنای این نیست که سخن دیگران را رها کنید . زیرا خود اینکه ما از ایشان (علامه حسن زاده آملی) جمله ای را در باب تبعیت محض از ولایت مطرح می کنیم ، یعنی کسانی هستند که تبیین کننده نظرات و اندیشه های "امام" جامعه اند و ما را در ولایتمداری حقیقی و بی چون و چرا راهنمایی می کنند .

شما حضرت علامه مصباح یزدی را ببینید . فیلسوفی بصیر ، عالمی برجسته و توانا ، استاد اخلاقی وارسته و عمّاری منحصربفرد برای ولایت . ایشان نیز در طی یکی از سخنرانی هایشان در جمع مردم اصفهان فرموده اند " اطاعت از امر رهبری بر ما واجب است نه هر کسی که عمّامه به سر دارد " . باید نسبت به اندیشه ی ایشان در باب ولایت فقیه و نظام جمهوری اسلامی آشنایی داشت و ایشان را شناخت تا بتوان سره را از ناسره تشخیص داد . اگر اندیشه ی این مرد بزرگ و شاگردانش در تمام بدنه ی کشور ، اعم از مجلس ، کابینه ی دولت و سازمان های علمی و فرهنگی و همچنین در باب تحول در مسئله علوم انسانی  نهادینه شود ، جمهوری اسلامی تا سالهای سال از گزند هر فتنه ای در امان خواهد بود ؛ انشاالله . . .

حال طبق فرمایش حضرت علامه این "ولی" جامعه است که اطاعتش ، رضای خدا و حجت او را به همراه خواهد داشت و بر همه واجب است از ایشان پیروی کنند .

قصد جسارت به کسی را ندارم ولی در جریان فتنه ، مگر نبودند بسیاری از علما که سکوت اختیار کردند و هیچ نگفتند . کشور 8 ماه در آتش فتنه ای که دشمنان خارجی و داخلی اسلام و نظام  در آن می دمیدند ، می سوخت و بعضی آقایان و آیت الله ها  فقط نظاره گر ماجرا بودند و انگار نه انگار که عده ای هتک حرمت عاشورا کردند و بنای براندازی اسلام  را دارند . همین آقایان شعار مرگ بر اصل ولایت فقیه را که توسط جریان برانداز مطرح شد محکوم نکردند ولی در سالروز ارتحال حضرت امام (ره) که مردمی بصیر و انقلابی  در قالب شعارهایی مودبانه و البته منتقدانه از سخنرانی سید حسن مصطفوی ممانعت کردند ، برآشفتند و همان آقایان ساکت در فتنه زبان به گلایه باز کردند و به خیال خودشان اهانت به بیت امام (ره) را محکوم کردند ! اما نگفتند کدام اهانت ! مگر اهانتی صورت گرفت ؟! بعضی آقایان به اصطلاح علما که به دور از فضای سیاسیند ، تحلیل های سیاسی می کنند. و چگونه درباره ی چیزی که به آن علم ندارند ، سخن می گویند ؟ پس تقوا چه شد ، دفاع از حق کجا رفت ، یاری ولایت را چه کردید ؟! شما که آوازه تان در ولایت که چنین و چنان هستید همه جا را پر کرده است !

در حالیکه در همان زمان دیده شد که به بیت حضرت آیت الله العظمی نوری همدانی (حفظه الله) حمله کردند . بله ؛ ولایتمداری سخت است ؛ هزینه می خواهد ؛ بعضی جاها گذاشتن آبروست ؛ بعضی جاها گذشتن از مال و بعضی جاها هم کتک خوردن از کافران . بله فاطمی بودن سخت است ، فاطمی زیستن سخت است ، فاطمی انتخاب کردن سخت است و فاطمی دفاع کردن سخت تر ... و محافظه کاری یعنی فرستادن حسین ابن علی (علیه السلام) به مسلخ قتلگاه . حال حضرات آیات در دفاع از ولایت و عمّاران ولایت ، چه هزینه ای پرداخت کردید ؟؟؟

 به به و چه چه کردن در مسئله ولایت فقیه که ملاک نیست .اینکه در جمهوری اسلامی کسی یا گروهی که فعالیتی در نظام دارد بیاید و دم از ولایت فقیه بزند که حرف تازه و خاصی نزده . این امری طبیعی است که برای فعالیتهای سیاسی و ورود به ساختار های سیاسی و مدیریتی در نظام ، اعتقاد به ولایت فقیه از التزامات است و همه تا این حد را دارا هستند (هر چند در حد حرف و زبان). اما ولایتمداری را از آنجا می توان فهمید، که افراد یا گروهها را در مدت زمان حیاتشان و با بررسی عملکردشان تحلیل کرد . حضرت آیت الله سید احمد خاتمی در خطبه های نماز جمعه روز 9 دی سال 90 جمله ای داشتند که نقل به مضمون می کنم ؛ ایشان فرمودند " اینکه عده ای بیایند و بگویند ما چاکر ولایت فقیه هستیم ، مهم نیست " .

اکنون نیز دیده می شود که حضرت علامه مصباح و جریان سیاسی منتسب به ایشان از همه طرف مورد اهانت واقع می شوند و باز هم آقایان ساکتند . عده ای ضد انقلاب خارج نشین مثل نوری زاده ، شبکه BBC فارسی ، VOA و ... حضرت علامه و جبهه پایداری را خطرناک می خواند . جریان هایی هم در داخل کشور همسو با ضد انقلاب خارج نشین همین مسیر را به سرعت طی می کنند . رسانه های وابسته به کانون های قدرت و ثروت، هم جبهه پایداری انقلاب اسلامی را که حضرت علامه مصباح و حضرت آیت الله خوشوقت به حمایت از آن تاکید بسیار دارند ، مورد هجمه و توهین قرار می دهند . تاکید و حمایت حضرت علامه مصباح تا آنجاست که در روز انتخابات مجلس نهم در دور اول ، ایشان از قم به تهران می آیند و رای خود را از تهران به صندوق می اندازد . این حرکت حضرت علامه برای اهل بصیرت کاملا واضح است .

سوالی که اینجا مطرح می شود این است که بعضی جریان های داخل کشور و همینطور حلقه های ضد انقلاب خارج از کشور که جبهه پایداری و عالمان در رأس این جبهه ، خصوصا آیت الله مصباح را تخریب می کنند از چه چیزی می ترسند ؟ این همه توهین برای چیست ؟ مگر حضرت آیت الله مصباح چه می گوید . جز اینکه مدافع سرسخت و محکم نظام و یار و یاور  مولا و رهبر عزیزمان است . مگر این آقایان در داخل نظام بارها تاکیدات و تعبیرات حضرت آقا را در مورد ایشان نشنیده اند ؟! مگر آقا نفرموده اند : آقای مصباح جای علامه طباطبایی و شهید مطهری را در عصر ما پر کرده اند . مگر حضرت آقا در خطبه های نماز جمعه مورخ 14/11/90 نفرمودند : مردم اگر نامزدهای انتخاباتی را نمی شناسند ، از افراد بصیر و متدین در گزینش های انتخاباتی استفاده کنند . مگر آقا نفرموده اند : بصیرت به معنای واقعی کلمه در آیت الله مصباح وجود دارد . مگر حضرت آقا (روحی فداه) در سال 89 با حضور در منزل آیت الله مصباح نفرموده اند : " بنده هم به سهم خود قدر آقای مصباح را می دانم . واقعا می دانم که ایشان در کشور  و برای اسلام چه وزنه ای هستند ... با این وزانت علمی و عمق علمی و احاطه و وسعت و با این آگاهی و بینش و صفا . هم علم و هم بصیرت به معنای حقیقی کلمه و هم صفا . این سه تا با هم در وجود ایشان خیلی ارزشمند است . خداوند متعال ان شاء الله وجود ایشان را برای ما و انقلاب محفوظ بدارد و وجود ایشان را سالم بدارد تا همه بتوانند از برکات ایشان استفاده نمایند ."      

فکر می کنم روشن شده باشد که چرا حضرت علامه مصباح و جبهه پایداری انقلاب اسلامی مورد بی احترامی و هجوم کانون های متصل به قدرت و ثروت در خارج و داخل واقع شده اند .

---------------------------------------------------------------------------------------------------      

 پ ن 1 : کیست که نداند این دو عالم ربانی یعنی حضرت علامه مصباح و حضرت آیت الله خوشوقت بصیرتشان ، بصیرت زهرایی است . و البته شاید هنوز باشند  کسانی  که این مسئله را ندانند ، زیرا فقط خود را می بینند و بس .  

پ ن 2 : متاسفانه بعضی مذهبی ها هم لیست جبهه پایداری را می شکنند و خودشان لیست صادر می کنند ؛ در صورتی که اگر آنها از لیست کامل جبهه پایداری حمایت کنند ، دوستدارانشان هم به همان لیست رای می دهند .

 

فاطمه(س) جان ، تو شاهد باش که ما گفتیم ، آنچه را که باید می گفتیم . . . ؛ دعایمان کن مادر  

خوی فتنه گری در خاندان هاشمی

انتخابات ریاست جمهوری سال88در حالی آغاز شد که عده ای از چند ماه قبل شروع به فعالیتهای تبلیغاتی و تخریبی علیه یک کاندیدای خاص دیگر کرده بودند که البته هدف اصلی آنها اساس نظام بود و ولایت فقیه را هدف گرفته بودند .

در اول فروردین 88بود که حضرت آقا در حرم مطهر حضرت علی ابن موسی الرضا (علیه السلام) این رفتار غیر قانونی و غیر اخلاقی را هشدار دادند .رفتاری که فرمولهای دیکته شده آمریکایی و انگلیسی در آن نمایان بود .

 بالاخره انتخابات 88 با تمام شور و هیجان و فراز و نشیب هایش  به پایان رسید و چند سوال ذهن مردم را درگیر خود کرده بود  و مهمترین آن اینکه عده ای که خود را از قبل ، پیروز انتخابات می دانستند چه سندی برای اثبات حرفهایشان داشتند .

و اما نحوه القای تقلب خانواده ی رفسنجانی و فتنه انگیزی های آنان...

خانم آقای رفسنجانی در مصاحبه خبری خود به شیوه ای خاص القای تقلب کرد و از مردم [البته مردم که نه بلکه باج بگیران اسرائیل ، آمریکا و انگلیس ]خواست که به خیابان ها بریزند.همچنین بعضی فرزندان آقای هاشمی که هر کدام به نحوی فتنه گری ماهر بودند .فائزه ، که صحبتهای گستاخانه اش علیه حضرت امام (ره)و حضرت آقا در محافل گوناگون بر روی خبرگزاری ها قرارگرفته بود .طراحی و برنامه ریزی آشوب های خیابانی توسط پسر فراری آقای رفسنجانی نیز که خود برهمگان آشکارشده بود و گویای این خلق و خوی او بود . در فتنه ای که به قول همکاران مهدی هاشمی، "رمز تقلب" بهانه  آن بود حرمتها شکسته شد و شاید آقای هاشمی تا حدودی به مقصود خود رسیده بود .

و اما 9 دی ؛ 9 دی روز درخشان و تابان تاریخ جمهوری اسلامی ، مهر باطلی بود بر جریان کثیف فتنه و سران آمریکایی آن و دیدیم که امت امام خامنه ای (سلم الله نفسه الشریف)چگونه با عشق به ولیشان بساط فتنه را جمع کردند و حالا آن فتنه با تمام پیچیدگی هایش مدتهاست که به یک جنازه متعفن تبدیل شده است.

 

اما ظاهرا این خوی فتنه گری در آقای هاشمی که ریشه ای قدیمی دارد ، دست از سر این مردم و این نظام الهی برنداشته است و باز می خواهد زهر دیگری بریزد.جمله ی فتنه آلود هاشمی رفسنجانی در هنگام رای دادن در 12/12/90 حاکی از این است که گویا ایشان هنوز مزه ی مشت محکم این امت را به استکبار جهانی و عوامل داخلی آن نچشیده است .

آقای هاشمی ؛ دوباره حرفهای نابخردانه و دشمن پسندتان تبدیل به بوق رسانه های استکبار[و شاید همکارانتان]علیه نظام شده است .ظاهرا خودتان می خواهید که برنامه های زنده ی دیگری مثل مصاحبه شبکه 5 سیما در روز انتخابات مجلس 9 دوباره تکرار شود ....

به قول دوست عزیزی : قرار نیست اگر علی (علیه السلام) در رد عثمانها کلامی نگوید ، ابوذرها ساکت بنشینند .

و در پایان خدمتتان متذکر می شوم که این امت انقلابی همیشه آماده اند تا مشت محکمشان را بر دهان هر یاوه گویی بکوبند .

 

والسلام

----------------------------------------------------------------------------------------------

پ ن 1 : نوشتم تا دیگران بدانند محافظه کاری یعنی قتلگاه انقلاب و اسلام

پ ن 2 : می خواستم در این پست از اقدام بصیرت بخش مطهری زمان (حضرت علامه مصباح یزدی(حفظه الله)) هم بنویسم که گفتم شاید به دور از اخلاق باشد که عملکرد این فیلسوف بصیر در کنار اسم و رفتاردشمنان(آگاه یا ناآگاه) این نظام بیاید .انشاالله در پست های بعدی در حد فهم و درکم از این عمار زمانه خواهم نوشت .